حسرت سرد


دوستت دارم ای تو که در قلبت نیستم ، میخواهمت ای تو که مرا نمیخواهی
حسرت شده برایم آن لحظه که بگویی مرا میخواهی
همه میدانند ،دلم تنها تو را میخواهد ، اما چه افسوس که عشق نغمه غمگینی برایم میخواند

در حسرت تو ماندن مثل لحظه ی بی بال و پر پریدن است ، در حسرت تو ماندن ، مثل لحظه ی در کویر خشک دویدن است ، مثل بی هوا نفس کشیدن است
عاشقت هستم عزیزم ، کجایی که بی تو دارم شب و روز اشک میریزم
عاشق هستم و تنها ، هیچکس نمیفهمد حال مرا
دوستت دارم ای تو که نمیدانی قلبم دیوانه ی تو است، تمام وجودم پر از تمنای تو است
همیشه در رویاهای خودم به سر میبرم ، چقدر دلخوشی به قلبم بدهم؟؟؟ ، تا کی به خیال آمدنت از آن دوردست ها به سوی سایه ی خیالی ات بدوم؟
نه انگار نمیشود همچنان تنها به خیال داشتنت زندگی کرد ، یخ زده ام دیگر در این اتاق سرد
هر چه خورشید میتابد آب نمیکند این تن یخ زده را
دوستت دارم ای تو که در قلبت نیستم ، میخواهمت ای تو که حتی برایت آشنا نیستم
غریبه ای از خاک تنهایی که عاشق تو است ، مدتهاست تنها و گرفتار تواست
همیشه شب را به عشق بودنت سر میکنم ، فردا که می آید روز را از نو با حسرتی سرد شب میکنم



برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:







دریافت کد رتبه جهانی سایت و وبلاگ